شــــــیـــــــــش تایی ها

بازی نگو آتیش بگو زلزله آتیش شده بود
زغیرت آتیش پاره تیم حریف کیش شده بود
ملوان با یک جرقه سوخت و تیره شد
حریف بیچاره فقط میخ شد و چشم خیره شد
از این طرف ازون طرف شلیک توپ بود که می رفت
تو سنگر ملوان تنان شش گل بود که برفت
قدرتی و رفاقتی شش تا به ملوان زدن
عجب تمیز و دلنشین به تیم انزلی زدن زدن
چه روز موندگاری شد روز خوش شش تاییا
قرمز همیشه سروره سرور ملوانیا
انزلی زیادش نمیره بیست نه آذر سرخ
حک شده توی دفترش این قصه برتر سرخ
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۱ ساعت 18:50 توسط Amir
|